سیاسی :: فداییان رهبر

فداییان رهبر

مکانی برای دوستان ودوست داران انقلاب اسلامی

فداییان رهبر

مکانی برای دوستان ودوست داران انقلاب اسلامی

فداییان رهبر

من افتخار میکنم اری خدا کند

جانم فدای حضرت سید علی شود

۱۹ مطلب با موضوع «سیاسی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

افسران - عهـد بستـم کـه تحمـل کنـم ایـن دوری را / عهـد بستـم ولـی از عهـد خـودم می گـذرم . . .


خوش به حال کسی که در صحنت ، زیر باران اسیر خواهد شد . .

دارم از دوری تو می میرم ، دعوتم کن که دیر خواهد شد . .

از کُمِیت و فَرزدَق و دِعبِل ، تا همین شاعران امروزی

هر عزیزی که شاعرت باشد ، شاعری بی نظیر خواهد شد . .

پادشاهان همیشه محتاجت ، مهربانی برای تو عادت

هر گدایی که خادمت باشد ، در دو عالم امیر خواهد شد . .

چشم هایت نهایت دریاست ، بس که جذابی و تماشایی

روبروی نگاه آبی تو ، آسمان سر به زیر خواهد شد . .

با هزاران امید آمده است ، تا بخواند غزل برای دلت

اگر او را تو اعتنا نکنی ، شاعری گوشه گیر خواهد شد . . .

بیش از این در توان شاعر نیست ، باید اما دوباره بنویسم

آن امامی که عاشق شعر است ، مگر از شعر سیر خواهد شد . .

  • سجاد خلیل زاده
  • ۰
  • ۰

افسران - آقازاده ها؛چگونه شاهزاده شدند؟


خاطرات سال 1370 اقای هاشمی تحت عنوان سازندگی وشکوفایی .در خاطرات این سال به روشنی سیر تبدیل اقازاده ها به شاهزاده ها مشخص است.سفرهای خارجی ،فرستادن والاحضرت ها به عنوان نماینده ویژه به سایر کشورها.شروع این روند تقریبا دوسال پس از عروج امام و پایان جنگ شروع شده است.وای به حال سالهای بعد برسد.در اینجا فقط گوشه ای از این قدرت نمایی والاحضرت ها وعلیاحضرت ها،شاهپورها وشاهدختها را بخوانید



8فروردین:محسن ومهدی به همراه تیم وزارت نفت ،برای بررسی وضعیت صنعت نفت وچاه های نفت کویت که در حال سوختن بود وفرایندکمک رسانی و بازسازی وهمچنین نحوه خاموش کردن چاه ها،به کویت رفته اند.
15فروردین:یاسر از مدینه تلفن کرد.از سفرعمره اظهار رضایت کرد.

16فروردین:یاسر از عربستان رسید.شرحی از سفرش داد.شناخته شده بود وبا فهد شاه عربستان ملاقات داشته است.
26فروردین:محسن برای سفربه کره جنوبی جهت بازدید از صنایع سنگین و واگن سازی امد ،مذاکره کردیم.
28فروردین:برای پرواز به سوی استان فارس به فرودگاه رفتیم.عفت ،فاطی ،مهدی ،فرشته ها وبچه ها وبعضی از بستگان هم بودند.
3اردیبهشت:محسن امد.گزارش سفربه کره جنوبی را داد؛تحت تاثیر صنایع کره قرارگرفته است.

7اردیبهشت:عازم سفربه سوریه هستیم...عفت ،فاطی ،سعید لاهوتی ،فرشته ونوه ها همراه مان بودند.یاسر،مهدی ،اعظم ومحسن نیامدند.
27 اردیبهشت:محسن امد وگزارشی ازسفربه پاکستان به همراه وزیر نفت داد.
14خرداد:ساعت ده صبح باهلی کوپتر به مرقد امام رفتیم.عفت هم امد...فائزه به شمال رفته ،محسن هم به سوی شمال رفته بود که به خاطر شلوغی جاده برگشته است.
23خرداد:ظهرعفت وفاطی ویاسر وسارا وعلی امدند.ناهار را بامن خوردندواز انجا برای سفر به لیبی ،عازم فرودگاه بودند.درهمان لحظه ،ساعت دوبعداز ظهر خوابم برد.وقتی که بیدارشدم نبودند؛دلگیرشدم.
29خرداد:ساعت هفت ونیم صبح به فرودگاه مهراباد رسیدیم.مهدی ویاسر هم با من بودند...به سوی نوشهرپرواز کردیم.
15مرداد:عصربه خانه امدم .فائزه از کره شمالی برگشته وراضی است.با اقای کیم ایل سونگ ،رهبرکره شمالی ملاقات کرده واو ضیافت نهار به هیات ایرانی داده است.
25 مرداد: محسن امد درباره سفر به کشورهای جنوب خلیج فارس سئوال کرد.همراه اقای اقازاده ،وزیر نفت ،پیام من را برای سران این کشورها می برند.
9شهریور:مهدی از سفر استرالیا وزلاندنو امدوگزارشی از سفر داد.
11مهر:به سوی دشت مغان پرواز کردیم.چندنفر از وزیران ،معاونان ونمایندگان ومهدی ،عفت ،فاطی وفرشته همراه بودند.
17اذر:ساعت هفت وربع صبح ،همراه عفت ویاسر وفاطی و علی وسید علی مرعشی وخانم عباسی به سوی فرودگاه حرکت کردیم...ساعت هشت ونیم صبح به سوی داکارپرواز کردیم.
20 اذر:عفت امروزناهار هم مهمان خانم رییس جمهور سنگال بود...از مسجد شیعیان بازدید کرده که نامرتب وکثیف دیده وبازار سنگال را هم کثف دیده است.فاطی وفائزه هم از بازار صنایع بازدید کرده بودند وفائزه از یک مدرسه ورزشی ویاسر هم درسفر طوبی با من بود.
23:اقای بشیر رییس جمهور سودان تقریبا از هیات جدا نمی شود.اقامتگاه ،کنار منزل شخصی اوست.فائزه ویاسر امروز به مکه رفتند.
6دی:فائزه به مشهد رفته بود.یاسرهم برای اسکی به دیزین رفته است.
26دی:برای استراحت به محل سد لتیان رفتیم.مغرب رسیدیم وتااخرشب ،بعضی از بچه ها هم رسیدند.عفت واقدس خانم،خواهرش قبل از من رسیده بودند.
27دی:دوسه ساعت درمحوطه بازجلوی ساختمان{ در سد لتیان}،بابچه ها بابرف ،بهمن های بزرگ درست کردیم وتالب سدغلطاندیم.
29 اسفند:فاطی ازباکو در اذربایجان شوروی ،تلفنی تماس گرفت.
30اسفند:فاطی وبچه هایش در اذربایجان هستند.فائزه هم به کیش رفته است...بافرشته ومهدی ،تلفنی صحبت کردم،از وضع شان در استرالیا راضی اند.ریس دپارتمان که اورا شناخته است ،پیشنهاد داده برای بازدید ازکارخانجات مربوط به رشته اش ،به کتنتدا یا امریکابروند.گفتم به شرط ناشناس ماندن بپذیرد

  • سجاد خلیل زاده
  • ۰
  • ۰

ولادت امام جواد مبارک

افسران -  ای کریم ترین بخشنده رویِ زمین.

می خواستم تو را خورشید بنامم -از روشناییِ منتشرت-

دیدم که خورشید، سکه صدقه ایست که تو هر صبح از جیبِ شرقی ات در می آوری، دورِ سرِ عالم می چرخانی و در صندوقِ مغرب می اندازی و بدین سان استواریِ جهان را تضمین می کنی.

می خواستم تو را آسمان بخوانم -از وسعتِ آبیِ نگاهت-

دیدم که آسمان، سجاده کوچکی است که تو برایِ عبادتِ مدامت زیرِ پا می افکنی.

می خواستم نامِ تو را ابر بگذارم -از شدت کرامتت-

دیدم که ابر دستمالی است که تو با آن عرقهایِ آسمانی ات را از جبین می ستری و بر پیشانیِ زمینهایِ تبدار می گذاری.

می خواستم تو را نسیم لقب دهم -از لطافت و مهربانی ات-

دیدم که نسیم، فقط بازدمِ توست که در فضایِ قدسیِ فرشتگان تنفس می کنی.

به اینجا رسیدم که:

زیباترین و زیبنده ترین نام، همانست که خدا برایِ تو برگزیده است، ای کریم ترین بخشنده رویِ زمین.

ای جواد

  • سجاد خلیل زاده
  • ۰
  • ۰

شهید مهدی زین الدین

افسران - شهید زین الدین

موقع انتخابات، مسئول صندوق بودم. دست که بلند کرد،


آقا مهدی را توی صف دیدم تازه فرمانده لشکرشده بود.


به احترامش بلند شدم. گفتم بیاید جلوی صف. نیامد.


ایستاد تا نوبتش شد. موقع رفتن، تا دمِ در دنبالش رفتم پرسیدم :


« وسیله دارین ؟ » گفت: « آره ». هرچه نگاه کردم،


 ماشینی آن دور و بر ندیدم


رفت طرف یک موتور گازی.


موقع سوار شدن با لبخند گفت:


« مال خودم نیست. از برادرم قرض گرفتم.»

  • سجاد خلیل زاده
  • ۱
  • ۰

یاحسین

افسران - چـیـسـت دلـچـسـب تـریـن نـعـمـت ایـن شـهـرالله...

چـیـسـت دلـچـسـب تـریـن نـعـمـت ایـن شـهـرالله

یـک سـحـــــر ، وقـت اذان ، صـحـن ابـاعـبـدالله

  • سجاد خلیل زاده
  • ۰
  • ۰

نمره این برادر چنده؟


بسم الله الرحمن الرحیم
*نمره این برادر چنده؟*
*خداوند بزرگ حکیم و علیم است و بندگان خویش را با دقت امتحان می کند.*

*برادر محمود بهرامی از هر نظر فردی ممتاز بود، استاد قرآن و احادیث، خوش فکر و اهل نظر، صورت زیبا و قدی رشید، خوش صدا و مربی  قرآن و سرود، خطاط و نقاش، ورزشکار و دارای مراتب در ورزش رزمی، خانواده ای متمول و پدری سرمایه دار، پذیرش از کالیفرنیا برای ادامه تحصیل و.....*

سال 1359 در بسیج مسجد همت آباد با مربی قرآن، احادیث و سرودی آشنا شدم که در نگاه اول خیلی خوش تیپ و خوش برخورد بود، صوت خوش و دقت در انتخاب سبک و لحن ارایه مطالب امکانی فراهم کرد که به سرعت دوستان زمینه برگزاری کلاس استفاده از ایشان را فراهم کنند.

*هنوز برخی احادیثی که به لحنی زیبا و  خوش بیان می کرد و آموزش می داد در گوش ما طنین انداز است. از جمله حدیثی نورانی از امیرالمومنین علیه السلام که فرمودند:*
*لا یصلح الکذب جد و لا هزل*
*دروغ نگویید چه جدی و چه شوخی*

کم کم ارادت بنده به او بیشتر شد و این ارتباط بین ما وجود داشت تا توفیق همراهی وی در اعزام تیر ماه سال 1362 به تیپ سیدالشهدا علیه السلام نصیب من شد.
با ایشان و شهید حسن عبدالقادر (پسر خاله ام) راهی گردان تخریب این تیپ شدیم و فعالیت های خود را آغاز کردیم.

محمود به سرعت مورد توجه فرمانده عزیزمان شهید حاج عبدالله نوریان قرار گرفت و همزمان توجه مسوولان تیپ نیز به قابلیت بالای وی  جذب شد تا جایی که مدتی را نیز در معاونت عملیات تیپ سپری کرد.

حضور فعال در عملیات های والفجر دو و والفجر چهار مقدمه ای بود تا توانمندی های ایشان آشکارتر گردد.
بعد از عملیات  والفجر چهار در عروسی  محمود آقا که جشن مفصلی بود با بچه های گردان تخریب شرکت کردیم.

*چند روز مانده به عملیات خیبر به همراه آزاده قهرمان مصطفی حیدریان به منزل ایشان رفتیم و با کمال تعجب در اتاق وی دیدم بوم عکس خودش را با عنوان شهید کشیده است!! وقتی با تعجب علت را جویا شدیم پاسخی جز این که شهید خواهد شد و برای  یادگاری و راحتی خانواده از قبل بوم عکس خویش را کشیده است را  نشنیدیم و  حیرتمان وقتی بیشتر شد که پارچه نوشته خویش را که تبریک شهادت ایشان به خانواده و همسرش بود را از بالای کمد آورد و نشانمان داد.!!*

*قبل از عملیات خیبر چند روزی در منطقه جفیر با هم بودیم و برای نماز به پاسگاه تاریک و دلگیر مرزی ای به نام پاسگاه زرگری می رفتیم. قبل از نماز  مغرب یک شب زودتر به استقبال نماز جماعت رفتیم، لحظاتی تا نماز باقی مانده بود که محمود آقا از پاسگاه بیرون آمد و لحظاتی بعد به دنبال او رفتم و در کمال تعجب دیدم که بلند شیطان را لعنت می کند، علت را سووال کردم گفت قبل از نماز یاد همسرم افتادم و فهمیدم که شیطان، دنبال غفلت من از یاد خداست لذا شیطان را لعنت می کنم.!!*

*آخرین دیدار ما وقت خداحافظی ایشان برای بردن چاشنی انفجاری با موتور به گردان تخریب برگشت، هنگام خدا حافظی دست گردنم انداخت و با عنایت به من گفت علی این دیدار آخر ماست ، ان شاءالله دیدار بعدی قیامت. به مادر و همسرم سلام مرا برسان و حلال بودیت بطلب و...*

*سال 75  استخوان های مطهرش به وطن بازگشت و در بهشت زهرا س آرام گرفت.*

*نکته زیبای دیگر این که بهمن سال 1357 هنگام خروج از کشور برای تحصیل به آمریکا، با ورود حضرت امام رحمه الله علیه به ایران اسلامی مواجه شد و از رفتن خوداری کرد و در پاسخ به خانواده اش گفت امام برای ما به ایران آمده است و جوانمردی نیست تا او را تنها گذاریم*

*روحش شاد و راهش پر رهرو باد ان شاءالله.*

  • سجاد خلیل زاده
  • ۰
  • ۰

این برای دلم

افسران - این برای دلم 4

  • سجاد خلیل زاده
  • ۰
  • ۰
افسران - به امید روزی که نابودتان کنیم . . .

به گوش باشید که با اسم اسلام و شیعه می خواهند ریشه اسلام و مسلمین و انقلاب اسلامی رابزنند . . .

اینها دنبال تفرقه افکنی و اختلاف بین مسلمین جهان هستند . . .

یعنی کار همان اسراییل و انگلیس و آمریکا و عربستان

  • سجاد خلیل زاده
  • ۰
  • ۰

افسران - شعر طنزدر دوران روحانی مچکریم


شاد شد کرد و بلوچ و گیلک و ترک و لُوار*/ روحانی مچکریم
رای آوردی تو بیش از نیم، با سیصد هزار/ روحانی مچکریم

می کشد بالا پس از این ارزش پول ریال/ می رویم هر شب شمال
می کشد پایین با هر صحبتت ارز و دلار/ روحانی مچکریم

راه افتاده سفارت خانه در اقصی نقاط/ گشته عالی ارتباط
دوستیم با انگلیس و چین و ماداگاسکار/ روحانی مچکریم

اهل فوتبال است و بسکتبال و عشق والیبال/ حاج آقا اعتدال
آمدی و تیم ملی شد دلیل افتخار/ روحانی مچکریم

با تو سیمای تمام شهر میلی می شود/ هرکی هرکی می شود
ماهواره، دیش، ریسیور، ال ان بی بیشمار/ روحانی مچکریم

هیچکس هرگز نباشد فکر ترس و واهمه/ چون شنیدیم ما همه
می شود آزاد سی دی و دی وی دی و نوار/ روحانی مچکریم

«جان کری» هی میس می انداخت و اِس داده بود/ پشت در وایساده بود
داد می زد بعد صدتا نه بگو بله یه بار/ روحانی مچکریم

ارتشی ها و سپاهی ها حقوقی می شوند/ هی «گلسکو» می روند
هرچه سرهنگ است و سروان و امیر و استوار/ روحانی مچکریم

با مجوز شعر می خوانند ساسی و تتل/ شاعرش ممد کچل
می کند گاهی میان شعرهایش قار قار/ روحانی مچکریم

بیشتر شد سیخی موی پسرها بی غرض/ آنطرفتر در عوض
کم شده ناز و غش و رقص و قر و اطوار یار/ روحانی مچکریم

هست در فکر نطنز و شهر بوشهر و اراک/ رفته در کار «باراک»
کرده کاری که «اوباما» شد برایش بی قرار/ روحانی مچکریم

هرچه زندانی ست از بند «اوین» آزاد شد/ شهرمان آباد شد
بعد از این حتی جنایتکار دارد اعتبار/ روحانی مچکریم

با کلید بولدوزر نه، با کلید قفل در/ در پی در، در به در
گرچه درمانند، در مانند با مشتی شعار/ روحانی مچکریم

* تلخیص شده الوار (جمع لر)
دانشگاه محل تحصیل رییس جمهور

  • سجاد خلیل زاده
  • ۱
  • ۰
افسران - تحریم!!!!



سختی تحریم را من و تو خوب درک نکردیم


آن پدری درک کرد که دختر 19 ساله اش بیماری اِم‌ اِس داشت داروی اِم‌ اِس 11 میلیون شد


و پدری کارمند که حقوقش تنها 30 هزارتومان افزایش داشت


! مادری درک کرد که پسر 15 ساله اش سرطان خون گرفت


قیمت هر امپول سرطان خون 5 میلیون شد


ونتوانست کاری برای پسرش بکند،تازه،


این فقط مرحله اول است!مرحله دوم،


پیوند مغز استخوان است که


قیمت داروهایش سر به فلک می‌کشد .

  • سجاد خلیل زاده